برج شیطان در مکه

برج شیطان در مکه:

                                                                 Sadsun.blogsky.com

 ابراج البیت نام برج مجلل در مکه، کنار کعبه است.

 این برج با 601 متر ارتفاع، بلندترین برج عربستان، و از نظر حجم

 (با ۱،۵۰۰،۰۰۰ مترمربع مساحت) از بزرگترین ساختمان های جهان است.

 در بعضی از روزها، در زمان های خاص، سایه این برج بر روی کعبه می افتد که این اتفاق را به (سایه شیطان بر خداوند) تعبیر کرده اند.

کشورهای انگلیس آمریکا و اسرائیل از عوامل اصلی ساخت این برج هستند.

برج دیگری روبروی همین برج و در طرف دیگر کعبه نیز در حال ساخت است.

 در نوک این برج نمادی وجود دارد که شما فکر می کنید نماد اسلام یعنی ماه است.

 اما خیر

 این نماد بز بافومت است که شوالیه های معبدی و فراماسون ها آن را می پرستند.

و با کمی توجه به کلمه الله در برج می بینید که که این کلمه به (لا اله) به معنای معبودی نیست تبدیل شده است.

 و اگر دقت کنید نماد شیطان بالاتر از الله قرار گرفته و این به این معناست که نعوذ بالله شیطان از خداوند برتر است.

نماد بز بافومت که در بالای برج ساعت هم استفاده شده است در فیلم جومونگ و امپراطور بادها هم به شدت استفاده شده است که فیلم جومونگ هم ساخته دست فراماسون ها است.

(جومونگ )یعنی: 

راهب یهودی

(چوسان )یعنی :

خورشید یهودی

(جولبن) یعنی: 

لبنان یهودی

از دیگر علامات شیطان پرستی این برج می توان به منعکس شدن نور از تک چشم نام ببریم که خود یک علامت فراماسونری است.

از دیگر اهداف این برج این است که توجه زائرین کعبه را به خود جلب کند و از معنویت و بزرگی کعبه بکاهد.

نمای داخلی برج از لحاظ زیبایی مانند نمای بیرونی بسیار زیبا نیست و این خود یک دلیلی است بر این امر.

 هنگام طواف نیز بعد از حرکت از رکن یمانی به سمت مقام ابراهیم ناگهان چشم طواف کننده به برج بزرگ ساعت برخورد می کند که این اتفاق نیز در شان و جایگاه کعبه نیست که چیزی دیگر توجه طواف کننده را به خود جلب کند.

برج مکه شباهت بسیار زیادی به برج ساعت بیگ بن در لندن دارد و نمادهای غیر اسلامی زیادی در آن به چشم می خورد.

همانند همین شکل برج در فیلم ارباب حلقه ها نیز به چشم می خورد.

از کارهای دیگری که شیطان پرستان انجام داده اند، تغییر شکل خانه شیطان است.

زیرا شکل قبلی از نمادهای شیطان پرستان  بوده است و به این دلیل این خانه را خراب کرده اند و اکنون دیواری را به جای آن ساخته اند.

همچنین گفته شده است که تک تیراندازی روی این برج قرار دارد تا به خیال خام خودشان هر وقت مهدی فاطمه(عج) ظهور کردند، ایشان را بزنند.

اخیرا نیز می بینید که کعبه را در خودش محصور کرده اند و دور آن حصاریساخته اند و تمام تلاش خود را در کم کردن عظمت و بزرگی کعبه به کار برده اند، 

اما اینها نمی دانند که    ( یدالله فوق ایدیهم)

..

..

           http://www.sadsun.blogfa.com/post/37

جملات ناب - زندگی-فکر- انسان (۱)

اللهم صلی علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم      .

                       Sadsun blogsky.com  

۱- جمله ناب

آنکه از دست روزگار به خشم آید, هرآنچه آموخته بی هوده بوده است.

-

همیشه باید مراقب سه چیز باشیم:

وقتی تنها هستیم, مراقب افکار خود

وقتی با خانواده هستیم , مراقب اخلاق خود

و زمانی که در جامعه هستیم , مراقب زبان خود .

-

سخنان شیرین زحمتی ندارد, اما فواید بی شماری دارد.

-

هر چیزی که بی نهایت زیبا باشد , عجیب به نظر میرسد.

-

پنجره ها کلافه اند از سنگینی نگاه منتظرم!

اگر نمی آیی اینقدر پنجره ها را زجر ندهم , چشم هایم به جهنم.....؟

-

چه می شود که یک باربه من نگاه کنی,,,؟

 نترس آسمان را گرفتم که به زمین نیاد.

-

خیانت را خواهی فهمید....

 وقتی قایقت برای هم آغوشی با موج, سرت را زیر آب کند.

-

"مرگ" چه بی غیرت شده ای؟  

 زندگی دارد کار تورا میکند...

 حواست کجاست؟

-

پرنده ای که رفت , بگذار برود....

 هوای سرد بهانه است , هوای دیگری در سر دارد.

-

وقتی که مرگ طالب علم فرا رسد , شهید میمیرد.

-

زیدی به زش فاحشه  گفتا مستی !

هر لحظه به دام دگری دل بستی !

زن گفت : هر آنچه گویی هستم !

لیکن  هر آنچه   گویند  هستی !

۲..فکر

تمام شان و عظمت  انسان در فکر  اوست.

-

بکوش عظمت در نگاه تو باشد , نه آنچه  بدان می نگری.

-

فکر مشکلترین کارهاست , وشاید به این دلیل است که کمتر کسی زحمت آن رابه خود میدهد.

-

تنها دو گروه نمی توانند افکار خود را عوض کنند:

دیوانگان و مردگان گورستان

-

فکر کردن درمورد موفقیتها ذهن را به سوی نقسه های موفقیت آمیز راهنمایی میکند.

-

هر چیزی به خودی خود نیست, فکر ما آن را خوب یا بد جلوه گر میسازد.

-

این ذهن ماست که شر را به خیر مبدل می کند وغم وشادی وفقر وثروت می آفریند.

-

آنگاه که همه نیک سخن میگویند, پلید اندیشی عین خرد است.

-

اندیشه پلید تنها به دارنده آن زیان میرساند, اما سخنان ناهنجار به اطرافیان هم زیان میرساند.

-

-

بخواهید تابه شما داده شود , بجویید تا بیابیید ,

و  در را بزنید تا بر رویتان گشوده شود.

-

-

۳...یاد

اگر یاد کسی هستیم , این هنر  اوست نه هنر ما.

-

اگر گاهی سراغت را نمیگیرم مقصر روزگار است وگرنه یادتو درقلب من یک یادگاریست.

-

دنیا گل است  وگلبرگهایش خیالی و خارهایش حقیقی است.

-

"دلت" را به هرکس نسپار! این روزها مردم از سپرده بهره می خواهند.

-

"دوست داشتنت " را در دلم نگه میدارم , این روزها هر چه انبار کنی گرانتر میشود.

-

چیزی که مدتها با شما باشد به تدریج به فراموشی سپرده میشود, متاسفانه این قانون بزرگترین قاتل عشق است.

-

اگر مایلم  پیام عشق را بشنوم , بایستی خودم نیز این پیام را ارسال کنم.

-

عشق حقیقی آن است که بی دلیل باشد.

-

اگر دلتان چیزی را میخواهد که در دسترس نیست , حتما آنرا در جای اشتباهی جستجو میکند.

-

-

۴...دوست

دیدار کسانیکه دوستشان داری, همیشه شادی آور است , حتی در خواب.

-

فرقی نمیکند" حکم" چی باشد,

رفیق... تو همیشه "لازمی".

-

دوست داشتن مقیاس مطمئنی نیست    , , ,     

گاهی کودک  پفک  را به پدر ترجیح می دهد.

-

با او که قانون دوستی نمیشناسد , دست نده, میسوزاند دستت را  - حماقتش - .

-         

 خوشا و اوسا جممان جم بی

چوخمان چاخ وچایمان دم بی

الان  غریو  دلمان  گریاسه

دسمان و دس دوس بریاسه

-

دکتر گفت: عرق واسه سلامتیت ضرر داره! خندم گرفت !

گفتم : دکتر! من که واسه سلامتی خودم نمیخورم!

میخورم ,,, به سلامتی رفیقام.

-

بمژگان  سیه  کردی  هزاران رخنه  دردینم/

بیا  کز چشم  بیمارت  هزاران  درد  پر چینم/

گربه جای من غیری گزینید دوست حاکم اوست/

حرامم باد  گر من جان  بجای دوست  نگر بینم/

-

برادری به تعداد نیست به وفاداریست , یوسف یازده برادر داشت و حسین تنها عباس را.

-

برادر چیزی نیست که انتخاب کنی , اما دوست کسی است که خود آن را انتخاب میکنی.

-

--

۵...انسان

آنچه انسان را به حرکت وا می دارد نیاز است , نه لذت.

-

انسان مجموعه از آنچه دارد نیست, بلکه مجموعه از آنچه هنوز ندارد , اما می تواند داشته باشد.

-

حیات زمین به انسان است, حیات انسان به علم اوست,

حیات علم به عمل است, وحیات عمل به اخلاص.

-

آنان که به علم خود عمل نمی کنند, مریض را مانند که دوا دارند وبه کار نبرند.

-

بخشودگی انسان در روز محشر ..........

تنها با چرخش چشمان حسین است/

-

انسان به اندازه ای که به مرحله انسان بودن نزدیک میشود,احساس تنهایی بیشتری میکند.(دکترشریعتی)

-

-

۶...زندگی

آنچه سرنوشت آینده ما را میسازد , نه شرایط زندگی , بلکه تصمیمات ماست.

-

کسی که به نفس خود غلبه نکرد بر هیچ چیز غالب نخواهد شد.(زرتشت)

-

به یک جایی  از زندگی که  رسید , میفهمی که نباید رنج را امتداد داد, باید مثل چاقو که چیزها را

می برد  و از میانشان می گذرد, از بعضی آدمها بگذری و برای همیشه تماشایشان کنی....

-

زندگی زیبا میشود هنگامی که بدانی  دیگران در دنیای فراموشیها  بیادت هستند.

-

همیشه کسانی از زندگی شکایت می کنند که چیزهای غیر ممکن خواسته اند.

-

شوخی وقار را کم میکند , و فرد ساکت به هیبت خود می افزاید.  امام علی(ع)

-

طوطی صحبت میکند اسیر قفس است. اما عقاب سکوت میکند و دار ای  اراده پرواز.

-

نه طوطی باش که گفته دیگران را تکرار کنی , ونه بلبل باش که گفته خود را هدرده.

-

.

تو کجایی سهراب ... 

آب را گل کردنند... 

چشمها را بستند... 

وچه با دل کردند ...

صبر کن ای سهراب ...

گفته بودی قایقی خواهم ساخت... 

قایقت جا دارد؟

من هم از همهمه ی اهل زمین بیزارم  ... .

-

-

۷...خدا - شیطان

تنها پرندهای کوچکی  که زیر برگها نغمه سرای میکنند, برای اثبات وجود خدا کافیست.

-

خدایا لج نکن !

قبول کن حق با شیطان بود ! آدمیان قابل پرستش نیستنند...

-

مراقب باش به چه کسی اعتماد میکنی , "شیطان " هم زمانی  "فرشته " بود.

-

کسی چه میداند؟!

شاید شیطان هم عاشق " حوا " بود, که برای انسان سجده نکرد.

-

سرچشمه همه  فسادها  بیکاریست  , شیطان برای دستهای بیکار کار تهیه میکند.

-

و خداوند انسان را بخاطر خوردن یک سیب به زمین فرستاد.

نمی دانست در زمین با کشیدن دوسیب دوباره به فضا باز خواهد گشت.

-

در بدترین روزها امیدوار باش, که همیشه زیباترین باران از سیاهترین ابرها می بارد.

-

هر جا آرامش باشد خدا هم هست , وهرجا که خدا باشد نیازی به چیزی نیست ," خدا پناه لحظه هایت" .

-

مد فقط شکلی از زشت است, که آنقدر غیر قابل تحمل است که مجبوریم هر شش ماه یکبار آنرا عوض کنیم.

-

اگر یاد بگیری که به مشکلات خود بخندید , پس همیشه چیزی دارید که به آن بخندید.

.

.

۸...

خط (خوب) خوانا:

خط نیکو به روشن شدن حق وحقیانیت می افزاید. پیامبر اعظم(ص)

-

خط نیکو تهیدستان را دارایی, توانگران را زیبایی, وفرهیختگان را والایی است. حضرت امیر(ع)

-

خط خوب برای فقیر ثروت , برای غنی زیبایی , وبرای حکیم کمال.

-

.

دهه شصتی

.

داستان جذاب و واقعی 

دهه شصتی 

توضیح: سلام دوستان، داستانی که در پیش رو دارید واقعی است. نویسنده شخصا با شخصیت اصلی داستان مصاحبه کرده و داستان را به شیوۀ رمان به رشتۀ تحریر در آورده است.

مقدمه نویسنده:

این داستان و رخدادهای آن براساس حقیقت و واقعیت می باشند ... و بنده هیچ گونه مسئولیت و تاثیری در این وقایع نداشته ... و نقشی جز روایتگری آنها ندارم ...با تشکر و احترام

قسمت اول داستان جذاب و واقعی 

دهه شصت ... نسل سوخته ...

هیچ وقت نتونستم درک کنم چرا به ما میگن نسل سوخته... ما نسلی بودیم که ... هر چند کوچیک ... اما تو هوایی نفس کشیدیم که ... شهدا هنوز توش نفس می کشیدن... ما نسل جنگ بودیم ...

آتش جنگ شاید شهرها رو سوزوند ... دل خانواده ها رو سوزوند ... جان عزیزان مون رو سوزوند ... اما انسان هایی توش نفس کشیدن ... که وجودشون بیش از تمام آسمان و زمین ارزش داشت ... بی ریا ... مخلص ... با اخلاق ... متواضع ... جسور ... شجاع ... پاک ... انسان هایی که برای توصیف عظمت وجودشون ... تمام لغات زیبا و عمیق این زبان ... کوچیکه و کم میاره ...

و من یک دهه شصتی هستم ... یکی که توی اون هوا به دنیا اومد ... توی کوچه هایی که هنوز شهدا توش راه می رفتن و نفس می کشیدن ... کسی که زندگیش پای یه تصویر ساده شهید رقم خورد ...

من از نسل سوخته ام ... اما سوختن من ... از آتش جنگ نبود ...

داشتم از پله ها می اومدم بالا که چشمم بهش افتاد ... غرق خون ... با چهره ای آرام ... زیرش نوشته بودن ... "بعد از شهدا چه کردیم؟ ... شهدا شرمنده ایم" ...

چه مدت پای اون تصویر ایستادم و بهش نگاه کردم؟ ... نمی دونم ... اما زمان برای من ایستاد ... محو تصویر شهیدی شدم که حتی اسمش رو هم نمی دونستم ...

مادرم فرزند شهیده ... همیشه می گفت ... روزهای بارداری من ... از خدا یه بچه می خواسته مثل شهدا ... دست روی سرم می کشید و اینها رو کنار گوشم می گفت ...

اون روزها کی می دونست ... نفس مادر ... چقدر روی جنین تاثیرگذاره ... حسش ... فکرش ... آرزوهاش ... و جنین همه رو احساس می کنه ...

ایستاده بودم و به اون تصویز نگاهمی کردم ... مثل شهدا ...

اون روز ... فقط 9 سالم بود 

..

..

قسمت دوم داستان جذاب و واقعی 

 دهه شصتی 

غرور یا عزت نفس 

اون روز ... پای اون تصویر ... احساس عجیبی داشتم ... که بعد از گذشت 19 سال ... هنوز برای من زنده است ...

مدام به اون جمله فکر می کردم ... منم دلم می خواست مثل اون شهید باشم ... اما بیشتر از هر چیزی ... قسمت دوم جمله اذیتم می کرد ...

بعضی ها می گفتن مهران خیلی مغروره ... مادرم می گفت... عزت نفس داره ...

غرور یا عزت نفس ... کاری نمی کردم که مجبور بشم سرم رو جلوی کسی خم کنم و بگم ...

- ببخشید ... عذرمی خوام ... شرمنده ام ...

هر بچه ای شیطنت های خودش رو داره ... منم همین طور... اما هر کسی با دو تا برخورد ... می تونست این خصلت رو توی وجود من ببینه ...خصلتی که اون شب ... خواب رو از چشمم گرفت ...

صبح، تصمیمم رو گرفته بودم ...

- من هرگز ... کاری نمی کنم که شرمنده شهدا بشم ...

دفتر برداشتم و شروع کردم به لیست درست کردن ... به هر کی می رسیدم ازش می پرسیدم ...

- دوست شهید داشتید؟ ... شهیدی رو می شناختید؟ ... شهدا چطور بودن؟ ...

یه دفتر شد ... پر از خصلت های اخلاقی شهدا ... خاطرات کوچیک یا بزرگ ... رفتارها و منش شون ...

بیشتر از همه مادرم کمکم کرد ... می نشستم و ازش می خواستم از پدربزرگ برام بگه ... اخلاقش ... خصوصیاتش ... رفتارش ... برخوردش با بقیه ...

و مادرم ساعت ها برام تعریف می کرد ...

خیلی ها بهم می خندیدن ... مسخره ام می کردن ... ولی برام مهم نبود ... گاهی بدجور دلم می سوخت ... اما من برای خودم هدف داشتم ...

هدفی که بهم یاد داد ... توی رفتارها دقت کنم ... شهدا ... خودم ... اطرافیانم ... بچه های مدرسه ... و ... پدرم ...

..

..

ادامه داستان جذاب و واقعی

Ali_ilam_98@ دوشنبه 26 بهمن 1394 ساعت 16:19