سد سان.    Sadsun.blogsky.com
سد سان.    Sadsun.blogsky.com

سد سان. Sadsun.blogsky.com

Ali_ilam_98@

اشعار[ یا رسول اله(ص) ]

یا رسول الله- اشعار-

یا رسول الله چه کردنند اشقیان/

با حسینت در زمین  کربلا


شرم  دارم  تا  بگویم  شرح   آن /

قاصر از  جانا زبان از بیان


نور  چشمان  تو با  چشمان تر /

 در یم خون چو ماهی غوطه ور


***

از جفای مردم نادان پست/

 تارک دندان فرزندت شکست


قامت رعنای او شد مثل جین /

تا نمودن فرق اکبر را دونیم


سوی او از دیده خون بارید ورفت /

هم چو بید از غصه می لرزید ورفت

***


تا سر اکبر به دامانش گرفت /

آتشی بر هستی وجانش گرفت


بوسه زد بر کام عطشان پسر /

رو به سوی آسمان کردوگفت

 

گفت یارب این متاع نازل است /

جان اسمائیل من ناقابل است

***


یا رسول الله ندارم تاب وتب /

تا بگویم قصه ی آن تشنه لب


طفل بی شیر حسین بی تاب بود/

ازعطش مهتاج قدری آب بود


حرمله  با تیر  سیر آبش  نمود/

 گریه می کردزان سبب خوابش نمود


***


تا سه شعبه تیر بر حلقش نشست/

استخوان  گردنش را شکست


چونکه حلقش پاره گوش تا گوش شد/

حق حقی کرد ، وبعد از آن خاموش شد


چون حسین دید اصغرش آرام گرفت/

خون او بر آسمان پاشید وگفت

***


می کنم این شاخه گل تقدیم یار/

تا نگیرد خرده از کارت نگار


یا رسول الله من از درد وعلن /

می شوم  شبها  با  قلم


تا بدستم خامه می لغزد زه شوم /

 می سرایم نغمه از کنج تنور

***


گاهگاهی  او  برایم  با   نوا /

می کند  یادی  از  یتیم  مجتبی


یا رسول الله دلم پرخون شده /

درد و رنجم سینه ام پرخون شده


آه از آن ساعت که فرزندت حسین/

 از غم عباس می کرد شور و شین

***


با  نوای    یا علی   یا فاطمه/

می دوید  گریان  سوی  علقمه


دید  سقایش  فتاده  بر  زمین /

جسم  او  آماج  تیر  مشرکین


گوشه ای افتاده مشکش چاک چاک/

گوشه ای دیگر دو دستش  روی خاک

***


زانوانش خم شده از هجران دوست/

 گفت جان من می رود با جان دوست


بعد ازاو ما را امیدی هست نیست/

بر تن عباس دیگر دست نیست


کوهی از غم بر دل زارم نشست/

ناله ی زد گفتا دگر پشتم شکست

***


ای دریغا بی برادر گشته ام  /

به سپاه و یار ویاور گشته ام

 

دستهایش بوسه باران کردو رفت /

شک وه ها از دست هجران کردو رفت


یا رسول الله چه کردنند اشقیان /

 با حسینت در زمین کربلا

***


پیش چشم خواهر غم پرورش /

 کافران از تن جداکردن سرش


آتشی از کینه بر افروختند /

خیمه های خواهرش را سوختند


زان میانی دختر آتش گرفت/

 شعله سر تا پای دامنش  گرفت

***


یا رسول الله زبانم لال لال /

چون نمودم سینه ات را پر ملال


جان زهرا در گذر از تقسیر من /

کن نظر بر ناله ای جبیین من


شعر خراسانی


*** *** *** 

.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.