یا رسول الله- اشعار-
یا رسول الله چه کردنند اشقیان/
با حسینت در زمین کربلا
شرم دارم تا بگویم شرح آن /
قاصر از جانا زبان از بیان
نور چشمان تو با چشمان تر /
در یم خون چو ماهی غوطه ور
***
از جفای مردم نادان پست/
تارک دندان فرزندت شکست
قامت رعنای او شد مثل جین /
تا نمودن فرق اکبر را دونیم
سوی او از دیده خون بارید ورفت /
هم چو بید از غصه می لرزید ورفت
***
تا سر اکبر به دامانش گرفت /
آتشی بر هستی وجانش گرفت
بوسه زد بر کام عطشان پسر /
رو به سوی آسمان کردوگفت
گفت یارب این متاع نازل است /
جان اسمائیل من ناقابل است
***
یا رسول الله ندارم تاب وتب /
تا بگویم قصه ی آن تشنه لب
طفل بی شیر حسین بی تاب بود/
ازعطش مهتاج قدری آب بود
حرمله با تیر سیر آبش نمود/
گریه می کردزان سبب خوابش نمود
***
تا سه شعبه تیر بر حلقش نشست/
استخوان گردنش را شکست
چونکه حلقش پاره گوش تا گوش شد/
حق حقی کرد ، وبعد از آن خاموش شد
چون حسین دید اصغرش آرام گرفت/
خون او بر آسمان پاشید وگفت
***
می کنم این شاخه گل تقدیم یار/
تا نگیرد خرده از کارت نگار
یا رسول الله من از درد وعلن /
می شوم شبها با قلم
تا بدستم خامه می لغزد زه شوم /
می سرایم نغمه از کنج تنور
***
گاهگاهی او برایم با نوا /
می کند یادی از یتیم مجتبی
یا رسول الله دلم پرخون شده /
درد و رنجم سینه ام پرخون شده
آه از آن ساعت که فرزندت حسین/
از غم عباس می کرد شور و شین
***
با نوای یا علی یا فاطمه/
می دوید گریان سوی علقمه
دید سقایش فتاده بر زمین /
جسم او آماج تیر مشرکین
گوشه ای افتاده مشکش چاک چاک/
گوشه ای دیگر دو دستش روی خاک
***
زانوانش خم شده از هجران دوست/
گفت جان من می رود با جان دوست
بعد ازاو ما را امیدی هست نیست/
بر تن عباس دیگر دست نیست
کوهی از غم بر دل زارم نشست/
ناله ی زد گفتا دگر پشتم شکست
***
ای دریغا بی برادر گشته ام /
به سپاه و یار ویاور گشته ام
دستهایش بوسه باران کردو رفت /
شک وه ها از دست هجران کردو رفت
یا رسول الله چه کردنند اشقیان /
با حسینت در زمین کربلا
***
پیش چشم خواهر غم پرورش /
کافران از تن جداکردن سرش
آتشی از کینه بر افروختند /
خیمه های خواهرش را سوختند
زان میانی دختر آتش گرفت/
شعله سر تا پای دامنش گرفت
***
یا رسول الله زبانم لال لال /
چون نمودم سینه ات را پر ملال
جان زهرا در گذر از تقسیر من /
کن نظر بر ناله ای جبیین من
شعر خراسانی
*** *** ***
.