سد سان.    Sadsun.blogsky.com
سد سان.    Sadsun.blogsky.com

سد سان. Sadsun.blogsky.com

Ali_ilam_98@

اشعار... خواب دیدم خواب اینکه مرده ام ...


 


خواب دیدم خواب اینکه مرده ام


خواب دیدم خسته و افسرده ام


روی من خروارها از خاک بود


وای..! قبر من چه وحشتناک بود


تا میان گور رفتم دل گرفت


قبر کن سنگ لحد را گِل گرفت


ناله می کردم ولیکن بی جواب


تشنه بودم تشنه ی یک جرعه آب


بالش زیر سرم از سنگ بود


غرق وحشت سوت و کور و تنگ بود


خسته بودم هیچ کس یارم نشد


زان میان یک تن خریدارم نشد


هرکه آمد پیش حرفی راند و رفت


سوره حمدی برایم خواند و رفت..!


نه شفیقی نه رفیقی نه کسی


ترس بود و وحشت و دلواپسی


آمدند از راه نزدم دو مَلَک


تیره شد در پیش چشمانم فلک


یک ملک گفتا : بگو نام تو چیست ؟!


آن یکی فریاد زد :  رب تو کیست ؟!


ای گنهکار سیه دل بسته پر


نام اربابان خود یک یک ببر...


در میان عمر خود کن جستجو


کارهای نیک و زشتت را بگو


ما که ماموران حق داوریم ؛


اینک تو را سوی جهنم می بریم...!!!


.


.


.


 


دیگر آنجا عذر خواهی دیر بود


دست و پایم بسته در زنجیر بود


نا امید از هر کجا و دلفکار


می کشیدَندَم به خفت سوی نار


.


.


.


 

 


ناگهان الطاف حق آغاز شد


از جنان درهای رحمت باز شد


مردی آمد از تبار آسمان


نور پیشانیش فوق کهکشان


چشمهایش زندگانی می سرود


درد را از قلب آدم می زدود


گیسوانش شط پر جوش و خروش


در رکابش قدسیان حلقه بگوش


صورتش خورشید بود و غرق نور


جام چشمانش پر از شُرب طهور


لب که نه سرچشمه آب حیات


بین دستش کائنات و ممکنات


بر سرش دستار سبزی بسته بود


بر دلم مهرش عجب بنشسته بود


در قدوم آن نگار مه جبین


از جلال حضرت عشق آفرین


دو ملک سر را به زیر انداختند


بال خود را فرش راهش ساختند


غرق حیرت داشتند این زمزمه...


آمده اینجا حسین فاطمه !


صاحب روز قیامت آمده


گوییا بهر شفاعت آمده...


.


.


. 


سوی من آمد مرا شرمنده کرد


مهربانانه به رویم خنده کرد


گفت : آزادش کنید این بنده را


خانه آبادش کنید این بنده را


اینکه اینجا این چنین تنها شده


کام او با تربت من وا شده !


مادرش او را به عشقم زاده است


گریه کرده ... بعد شیرش داده است


بارها بر من محبت کرده است


سینه اش را وقف هیئت کرده است


اینکه می بینید در شور است و شین


ذکر لالائیش بوده یا حسین(ع)


..


..


..

شعر کردی

یاعلی (ع)شعر کردی.                  


قرآن ناطق علی یا علی

امام عاشق علی یا علی

یاور رسول (ص) علی یا علی


همراز بتول (س) علی یا علی

مظهر وفا علی یا علی

خاون صفا علی یا علی


که ننده خیبر علی یا علی 

ساقی کوثر علی یا علی

امام مظلوم علی یا علی 


حامی محروم علی یا علی 

یا شای نجف مال علی یا علی 

داننده احوال علی یا علی 


علی یا علی  وصی رسول (ص)

همراز وصی هم کفو بتول (س)

شجاع دلیر امیرسرور


ده مکتب عشق ابوذر پرور

میثم تمار(رحمه الله )اگر وه دار چگ

عاشق و سردار وه سر دار چگ


شیوه عاشقیش جنابت یاد دا

ده ری عشقت سری وه باد دا

ری عاشقه یل پر ده  بلاسه


آخر خط عشق ده کربلاسه

هفتاو دو عاشق یا علی وتن 

یک دل و صادق یا علی وتن


یا علی وتن عشق آغاز کردن 

ری ده تاریخ ده نو واز کردن

ری روشنی دی خاموش نیه و


داخ علی اصغر (ع) فراموش نیه و 

کورپه شش مانگ هلاک ده تیه نی 

امام زاده عشق سرچشمه کیه نی


علمدار عشق عباس علی(ع)

عاشق حسین (ع) هناس علی

حضرت قاسم (ع) علی اکبر(ع)


شفیع شیعه  ن ده روژ محشر

یانه ریوار ری پاکت بیون

شیر بی وینه سینه چاکت بیون 


ده س بیعت دان ده غدیر خم

تا ده ری راسی ،که س ری نه که ی گوم 

هانا وه – ت – به یم علی یا علی 


ده س بیعت ده یم علی یا علی 

امام عصرم (عج) هرچه ن غایبه 

ده نسل علی (ع) کسی نایبه


نام علی یه و ده نسل علی (ع)

ده س بیعت ده یم وه سید علی



..

..

.....

اشعار///هر شیعه ایی ز نور رخ حیدر است و بس///

///هر شیعه ایی ز نور رخ حیدر است و بس///   


این دل همیشه بر در او نوکر است و بس


در درس عشق ، روز نخست و شروع درس


گفتم به این دلم که علی دلبر است و بس


حیدر امیر قلب و دل یاس مصطفی


زهرا برای شاه جهان همسر است و بس


هر شیعه زیر سایه ی لطف ابوتراب


این سایه زیر چادر این مادر است و بس


حب المتین که راه نجات دو عالم است


از تار و پود گوشه ی این معجر است و بس


گر چه حسن ، حسین و ابالفضل بوده اند


اما انیس قلب پدر دختر است و بس


هر کس رسد به منزلت یوسف نبی


تازه غباری از قدم قنبر است و بس


فرمانده ی تمام قوای دو عالم است


سرلشگر سپاه خدا صفدر است و بس


 هر کس که شد محب شما مرتضی علی


کارش همیشه با می و با ساغر است وبس


وصف علی و درک مقام ابو تراب


در انحصار خالق و پیغمبر است و بس




.

اشعار< به طاها به یاسین >

///به طاها به یاسین ///   

به معراج احمد


به قدر و 

       به کوثر 

            به رضوان و طوبی


به وحی الهی 

           به قرآن جاری

به تورات موسی و 

                 انجیل عیسی


بسی پادشاهی کنم در گدایی


چو باشم گدای گدایان زهرا


چه شبها که زهرا دعا کرده تا ما

همه شیعه گردیم و بی تاب مولا

غلامی این خانواده دلیل و مراد خدا بوده از خلقت ما

مسیرت مشخص امیرت مشخص 

مکن دل دل ای دل بزن دل به دریا

که دنیا که دنیا که دنیا به خسران عقبی نیارزد

به دوری ز اولاد زهرا نیارزد

و این زندگانی فانی جوانی خوشیهای امروز و اینجا

به افسوس بسیار فردا نیارزد…


اگر عاشقانه هوادار یاری

اگر مخلصانه گرفتار یاری

اگر آبرو میگذاری به پایش

یقیناً یقیناً خریدار یاری

بگو چند جمعه گذشتی ز خوابت؟

چه اندازه در ندبه ها زاری آری؟

به شانه کشیدی غم سینه اش را؟

و یا چون بقیه تو سربار یاری


اگر یک نفر را به او وصل کردی

برای سپاهش تو سردار یاری

به گریه شبی را سحر کردی یا نه؟

چه مقدار بی تاب و بیمار یاری؟

دل آشفته بودن دلیل کمی نیست

اگر بی قراری بدان یار یاری

و پایان این بی قراری 


            بهشت است



بهشتی که سرخوش زدیدار یاری


نسیم کرامت وزیدن گرفته

و باران رحمت چکیدن گرفته

مبادا بدوزی نگاه دلت را

به مردم که بازار یوسف فروشی 

در این دوره ی بد 


           شدیدا گرفته


خدایا به روی درخشان مهدی

به زلف سیاه و پریشان مهدی

به قلب رئوفش که دریای داغ است

به چشمان از غصه گریان مهدی

به لبهای گرم علی یا علی اش

به ذکر حسین و حسن جان مهدی

به دست کریم و نگاه رحیمش

به چشم امید فقیران مهدی


به حال نیاز و قنوت نمازش

به سبحان 

        سبحان 

               سبحان مهدی

به برق نگاه و به خال سیاهش

به عطر ملیح گریبان مهدی

به حج جمیلش به جاه جلیلش

به صوت حجازی قرآن مهدی

به صبح عراق و شبانگاه شامش

به آهنگ سمت خراسان مهدی

به جان داده های مسیر عبورش

به شهد شهود شهیدان مهدی

مرا دائم الاشتیاقش بگردان

مرا سینه چاک فراقش بگردان

تفضل بفرما بر این بنده ی بی سر وپا

مرا همدم و 

محرم و 

همرکاب 

سفرهای سوی 

خراسان و 

شام و 

عراقش بگردان

یا مهــــدی، 

          

              یا مهــــــــدی مددی

اشعار « امید قریبان تنها کجایی »

///امید قریبان تنها کجایی///          


ندیم شهی را دل آرای تو/

به قربان اخلاق مولایی تو/

تو خورشیدی وزره پرورترینی/

فدای سجایای زهرایی تو/

.

نداری ز کویت ز من بی نواتر/

ندیدم کریمی ز طاهای تو/

نداری گدایی به رسوایی من/

ندیدم نگاری ز زیبایی تو/

.

نداری مریضی ز بد حالی من/

ندیدم دمی چون مسیحایی تو/

نداری غلامی ز تنهایی من/

ندیدم قریبی ز تنهایی تو/

.

نداری اسیری ز شیدایی من/

ندیدم کسی را به آقایی تو/

امید قریبانه تنها کجایی؟/

چراغ سر قبر زهرا کجایی؟/

.

تجلی طاها ، گل اشک مولا/

دل آشفته داغ آن کوچه ی غم/

گرفتار گودال خونین/

دل افکار غم های زینب/

سیه پوش قاسم /

عزادار اکبر گل باغ لیلا/

پریشان دست علمدار سقا/ 


نفسهای سجاد/

نواهای باقر/

دعا های صادق/

کس بی کس شبهای کاظم/

حبیب رضا و انیس جواد لائمه/

تمانای هادی/

عزیز دل عسکری پس نگارا بفرما کجایی/

کجایی/

کجایی/

.

دلم جز هوایت هوایی ندارد/

لبم غیر نامت نوایی ندارد/

.

وضو واذان و نماز و قنوتم/

بدون ولایت بهایی ندارد/

.

دلی که نشد خانه یاس نرگس/

خراب و صفایی ندارد/

.

بیا تا جوانم بده رخ نشانم/

که این زندگانی وفایی ندارد/






...

اشعار[ یا رسول اله(ص) ]

یا رسول الله- اشعار-

یا رسول الله چه کردنند اشقیان/

با حسینت در زمین  کربلا


شرم  دارم  تا  بگویم  شرح   آن /

قاصر از  جانا زبان از بیان


نور  چشمان  تو با  چشمان تر /

 در یم خون چو ماهی غوطه ور


***

از جفای مردم نادان پست/

 تارک دندان فرزندت شکست


قامت رعنای او شد مثل جین /

تا نمودن فرق اکبر را دونیم


سوی او از دیده خون بارید ورفت /

هم چو بید از غصه می لرزید ورفت

***


تا سر اکبر به دامانش گرفت /

آتشی بر هستی وجانش گرفت


بوسه زد بر کام عطشان پسر /

رو به سوی آسمان کردوگفت

 

گفت یارب این متاع نازل است /

جان اسمائیل من ناقابل است

***


یا رسول الله ندارم تاب وتب /

تا بگویم قصه ی آن تشنه لب


طفل بی شیر حسین بی تاب بود/

ازعطش مهتاج قدری آب بود


حرمله  با تیر  سیر آبش  نمود/

 گریه می کردزان سبب خوابش نمود


***


تا سه شعبه تیر بر حلقش نشست/

استخوان  گردنش را شکست


چونکه حلقش پاره گوش تا گوش شد/

حق حقی کرد ، وبعد از آن خاموش شد


چون حسین دید اصغرش آرام گرفت/

خون او بر آسمان پاشید وگفت

***


می کنم این شاخه گل تقدیم یار/

تا نگیرد خرده از کارت نگار


یا رسول الله من از درد وعلن /

می شوم  شبها  با  قلم


تا بدستم خامه می لغزد زه شوم /

 می سرایم نغمه از کنج تنور

***


گاهگاهی  او  برایم  با   نوا /

می کند  یادی  از  یتیم  مجتبی


یا رسول الله دلم پرخون شده /

درد و رنجم سینه ام پرخون شده


آه از آن ساعت که فرزندت حسین/

 از غم عباس می کرد شور و شین

***


با  نوای    یا علی   یا فاطمه/

می دوید  گریان  سوی  علقمه


دید  سقایش  فتاده  بر  زمین /

جسم  او  آماج  تیر  مشرکین


گوشه ای افتاده مشکش چاک چاک/

گوشه ای دیگر دو دستش  روی خاک

***


زانوانش خم شده از هجران دوست/

 گفت جان من می رود با جان دوست


بعد ازاو ما را امیدی هست نیست/

بر تن عباس دیگر دست نیست


کوهی از غم بر دل زارم نشست/

ناله ی زد گفتا دگر پشتم شکست

***


ای دریغا بی برادر گشته ام  /

به سپاه و یار ویاور گشته ام

 

دستهایش بوسه باران کردو رفت /

شک وه ها از دست هجران کردو رفت


یا رسول الله چه کردنند اشقیان /

 با حسینت در زمین کربلا

***


پیش چشم خواهر غم پرورش /

 کافران از تن جداکردن سرش


آتشی از کینه بر افروختند /

خیمه های خواهرش را سوختند


زان میانی دختر آتش گرفت/

 شعله سر تا پای دامنش  گرفت

***


یا رسول الله زبانم لال لال /

چون نمودم سینه ات را پر ملال


جان زهرا در گذر از تقسیر من /

کن نظر بر ناله ای جبیین من


شعر خراسانی


*** *** *** 

.